روزنامه پیامما: گرچه شاید بیشترین تولید محتوای مطبوعاتی دربارهٔ حیاتوحش در ایران برای یوز انجام شده باشد، اما همچنان بسیاری از نکات ناگفته در این زمینه وجود دارد. در این پرونده، «عطیه تک تهرانی» و «نوید قلیخانی»، اعضای انجمن یوز، ضمن بیان تجربهشان در سفر به اتیوپی جهت شرکت در اجلاس جهانی یوزپلنگ و بازدید از پارک ملی «بله»، دربارهٔ وضعیت یوز آسیایی و راهکارهای پیش رو نوشتهاند.
پنجهٔ مشکلات ژنتیکی روی گلوی یوز
| نوید قلیخانی، کارشناس حیاتوحش|
حضور در اجلاس جهانی یوزپلنگ در کشور اتیوپی، فرصت مناسبی بود تا از زیستگاه یکی از نادرترین سگسانان دنیا بازدید داشته باشیم. گرگ اتیوپیایی (Ethiopian Wolf) که در زمرهٔ نادرترین سگسانان دنیا قرار دارد، تنها در چند محدودهٔ مشخص از کشور اتیوپی زندگی میکند و حدود ۳۰ سال است که یک پروژهٔ بینالمللی، مشغول حفاظت از این گونهٔ باارزش است. ماجرا از آنجا شروع شده است که در سال ۱۹۹۵ یک دانشجوی دکتری بهنام آقای کلودیو از دانشگاه آکسفورد انگلستان برای انجام پروژهٔ پایاننامهٔ خود، راهی کشور اتیوپی میشود. کلودیو که گونهٔ گرگ اتیوپی را بهعنوان گونهٔ هدف انتخاب کرده بود، در خلال انجام پایاننامه، تصمیم میگیرد قصه به همینجا ختم نشود. این پایاننامه تبدیل به یک پروژهٔ بینالمللی حفاظت از گرگ اتیوپی میشود و تا به امروز توانسته این گونهٔ بسیار نادر و زیبا را با جمعیتی حدود ۵۰۰ فرد در کشور اتیوپی حفاظت کند. کشوری کوچکتر از ایران اما با ۱۲۵ میلیون نفر جمعیت که دومین کشور پرجمعیت قارهٔ آفریقا و سیزدهمین کشور پرجمعیت جهان است.
با این مقدمه کمی از جزئیات طرح بینالمللی حفاظت از گرگ اتیوپی بدانیم. این طرح متشکل از حداقل ۵۰ نفر نیرو است. بهطور مثال پنج نفر در تیم دامپزشکی و ۱۲ نفر تحتعنوان رصدکنندهٔ گرگها (Wolf Monitors) در پروژه فعالیت میکنند. طبق گزارشهای رسمی منتشرشده توسط پروژه، طی سه سال اخیر چیزی بالغ بر ۶۸۰ هزار دلار بودجه به پروژه تزریق شده است. درواقع، با یک حساب سرانگشتی سالانه در حدود ۱۳۰ میلیارد ریال از طرق مختلفی مانند دانشگاهها، باغوحشها، کمکهای خرد مردمی و غیره بودجه به این پروژه تزریق میشود. پروژه تاکنون توانسته در انجام ۱۴ طرح دانشجویی مشارکت کند و مطالعات مستقل بسیار زیادی (حداقل ۷۵ مقالهٔ رسمی منتشرشده) را در حوزههای مختلفی از حفاظت گونه و زیستگاه صورت دهد. نتایج این تلاشهای علمی، بهکارگیری روشهای نوین و بسیار جالب حفاظتی از جمله واکسیناسیون گرگها از روش دهانی (بلعیدن) بوده است. از جمله تهدیدات این پارک ملی، چرای بیرویهٔ دام، قطع درختان، بیماریهای مشترک بین دام و حیاتوحش است. همچنین سگهای بیصاحب نیز گاهی در پارک ملی دیده میشوند که بلافاصله توسط محیطبانان از منطقه دور یا حذف فیزیکی میشوند. نکتهٔ جالب اینکه بهدلیل پایین بودنِ تعارض این گونه از گرگ با دام اهلی، تلفات گرگها توسط چوپانها و مردم محلی زیاد نیست.
پروژهٔ حفاظتی گرگ اتیوپی در پارک ملی «بله»، یک مرکز اصلی (مانند سرمحیطبانی) دارد که شامل چند ساختمان است و برخی افراد تیم، با خانوادههایشان در این مکان ساکن هستند. و یک ساختمان محیطبانی در قلب منطقه که محلی برای شبمانی افراد است. بخش بعدی که میتواند برای بهخصوص محیطبانان و پروژههای حفاظتی در ایران جذاب باشد، چارچوبِ کاریِ اعضای تیم رصدکنندهٔ گرگها (Wolf Monitors) است. این افراد که کاملاً بومی و محلی هستند، شیفتهای ۱۰ روز – ۵ روز دارند. یعنی ۱۰ روز کار میکنند و پنج روز استراحت. حدود حقوق آنها نیز ۲۰۰ دلار ماهانه است. همچنین، یکی از پارکهای ملی که مأمن عمدهٔ جمعیت گرگ اتیوپی است، بهنام پارک ملی بله (Bale National Park) با وسعتی حدود ۲۰۰ هزار هکتار، صد محیطبان رسمی و آموزشدیده دارد. رصدکنندههای گرگ چه میکنند؟ قدم میزنند، نگاه میکنند و داده و اطلاعات جمع میکنند. چه اطلاعاتی؟ هر اطلاعاتی که به حفاظت این گونه کمک کند. هر اطلاعاتی در مورد زایمان گرگها؛ هر اطلاعاتی دربارهٔ تغذیهٔ گرگها و طعمههایشان؛ تعداد گرگها در هر دسته و جفتگیری آنها؛ و اینکه گرگها کجا میروند؟ چه زمانی میروند؟ و چه زمانی برمیگردند؟ آیا رصدکنندههای گرگ، رنجر (محیطبان) هستند؟ یعنی با تعریفی که از محیطبان در ایران داریم، به گشت و کنترل و جلوگیری از تخلفات میپردازند؟ غالباً خیر! اینها یک تیم محلی و آموزشدیدهاند که مشخصاً کار مانیتورینگ و جمعآوری داده انجام میدهند. قسمت دیگر کار رصدکنندگان گرگ، کار با جامعهٔ محلی متأثر از حفاظت گرگ است.
بخشی از وقت این تیم، به صحبت با اهالی و حضور مداوم در جامعهٔ محلی اختصاص پیدا میکند. اگر احیاناً این نوشتار به دست مدیرانِ مؤثر در حفاظت از یوزپلنگ رسید، لطفاً این چند خط را با چشم دل بخوانند. در کشور خودمان ایران نیز طی چند دههٔ اخیر، چندین پروژهٔ بینالمللی زیرنظر دولت در جهت حفاظت از حیاتوحش و زیستگاهها کلید خورد. پروژهٔ حفاظت از درنای سیبری، پروژهٔ زاگرس، پروژهٔ حفاظت از تالابها و پروژهٔ حفاظت از یوزپلنگ آسیایی از جمله این پروژهها بوده است. که از این میان، موفقیت بسیاری از این پروژهها در هالهای از ابهام قرار دارد (اگر نخواهیم بگوییم که موفق نبودهاند). آسیبشناسی عدم توفیق پروژههای حفاظتی در ایران، از معلومات و تجربه من فراتر است، اما هنوز هم نجات یوزپلنگ ایرانی از پرتگاه انقراض، غیرممکن نیست. اولین و مهمترین چیز، خواست دولت و حاکمیت است. با نگاهی به پروژهٔ گرگ اتیوپی درمییابیم که تداوم و پایداری اقدامات و نگاه حفاظتی تیم پروژه، عامل مهم دستیابی به موفقیت در آن کشور بوده است.
چه خوشمان بیاید چه نه، هرکجا که قدرتِ حاکمیتی دلش خواسته و اقدام کرده است، گونههای جانوری حفظ شدهاند. در حال حاضر آیا چنین خواست استواری را در بدنهٔ دولت و سازمان حفاظت محیطزیست میبینیم؟ خواستی که منوط به نگاه یک مدیر و یک گروه نباشد که با تغییر دولت و مدیرانِ بالادستیِ سازمان محیطزیست، تمام طرحها و برنامهها و تلاشهای صورتگرفته، تبدیل به هیچ بشود؟! بیایید حتی فرض کنیم که دیگر یک یوز هم در جاده یا توسط چوپان یا سگها و غیره و غیره کشته نشود و آنقدر حفاظت زیستگاه قوی و بینظیر باشد که تمام یوزها تا لحظهٔ آخر عمر بتوانند زندگی کنند (همان اتفاقی که دههٔ ۱۳۹۰ در یزد و پارک ملی کویر افتاد)، هر روزی که میگذرد پنجههای قدرتمندِ درونآمیزی و مشکلات ژنتیکی، گلوی این جمعیت شکننده را در معدود مناطق باقیمانده میفشارد و پر واضح است که یک روز خیلی عادی مثل امروز، چشممان را باز میکنیم و میفهمیم یوزپلنگ ایرانی منقرض شده است و حتی جمعیت پشتیبان در اسارت هم نداریم که بخواهیم دوباره این طلایهدارِ حیاتوحش کشور را احیا کنیم.
انبوه نادانستهها دربارهٔ یوز ایرانی
| عطیه تک تهرانی، انجمن یوزپلنگ ایرانی |
برای اولینبار به همت بنیاد حفاظت از یوزپلنگ (Cheetah Conservation Fund) که یک مؤسسهٔ غیردولتی در کشور نامیبیاست، همایش بینالمللی یوزپلنگ در کشور اتیوپی برگزار شد. میزبانی این همایش چهار روزه را نیز سازمان حفاظت از حیاتوحش کشور اتیوپی بهعهده گرفته بود. افراد شرکتکننده همگی از اساتید و حفاظتگرانی بودند که در دنیا بر روی گونهٔ یوزپلنگ مطالعه و یا حفاظت کردهاند و همچنین، مقامات دولتی کشورهایی که در دنیا زیستگاه یوزپلنگ هستند. مباحث متنوعی در طول چهار روز ذیل سرفصلهای «شرح وضعیت کنونی یوزپلنگ سراسر دنیا»، «چگونگی کاهش تهدیدها و فشار بر روی یوزپلنگ» و «برای تغییر وضعیت چه باید کرد» ارائه و به بحث و گفتوگو گذاشته شدند. از ایران تنها کارشناسان انجمن یوزپلنگ ایرانی در این همایش شرکت کردند و از وضعیت کنونی یوزپلنگ آسیایی در ایران و فعالیتهای حفاظتی که این مجموعه برای یوزپلنگ انجام داده است، ارائهای برای حاضران داشتند. بخش غمانگیز ماجرا، عدم شرکت حتی یک نفر از مقامات سازمان حفاظت محیط زیست ایران علیرغم دعوت رسمی بود.
تنها کشوری که هیچ فردی از دولت حضور نداشت، ایران بود؛ درحالیکه ایران تنها کشور دارای جمعیت یوزپلنگ آسیایی است که وخیمترین وضعیت را نسبت به سایر زیرگونههای یوزپلنگ در دنیا دارد. حضور مقامات دولتی در این مدل همایشها نقطهٔ شروع همکاریهای بینالمللی است. همچنین در کشوری مثل ایران که متولی و تصمیمگیرندهٔ حفاظت از یوز منحصراً دولت است، حضور نمایندهٔ پاسخگو نسبت به شرح فعالیتهای در حال انجام و یا موانع حفاظت از یوزپلنگ در کشور بسیار ضروری بود. ضمن آنکه آگاهی از فعالیتهای در حال انجام در کشورهای دیگر میتواند برای محیط ایزولهای همچون ایران بسیار الهامبخش باشد.
فعالیت سازمانهای غیردولتی در کشورهای آفریقایی بر روی یوزپلنگ و آزادی عملکرد آنها برای اجرای جدیدترین روشهای حفاظتی دنیا بسیار حسرتبرانگیز بود؛ چراکه حوزهٔ فعالیت پژوهشگران و سازمانهای غیردولتی در ایران روزبهروز در حال محدود شدن است.
متخصصان زیادی در این چهار روز صحبت کردند و بحثهای زیادی در مورد امکان نجات یوزپلنگ آسیایی انجام شد. نصب نبودن ردیاب ماهوارهای روی حتی یک یوزپلنگ در ایران و دلایل ممانعت از نصب آن برای متخصصان حیرت را بهدنبال داشت. همچنین عدم اطلاع از ارتباطات ژنتیکی بین اندک یوزهای آسیایی و نبود برنامه برای انجام آن حس ناامیدی زیادی را القا میکرد. شاید اضافه نشدن موردی نسبت به «آنچه میدانیم که برای نجات یوز ایران لازم است» ما را خوشحال میکرد، ولی خطر درونآمیزی و کاهش شدید تنوع ژنتیکی موردی بود که برایمان بسیار نگرانکنندهتر از قبل شد و امیدمان را برای اینکه زمان برای نجات هنوز هست بسیار کمرنگتر از قبل کرد.
گفتوگوهای زیادی برای امکان انتقال ژن نزدیکترین زیرگونهٔ آفریقایی با متخصصان انجام شد که بهدلیل نبود فردی از سازمان محیط زیست این گفتوگوها در سطح حرف بین کارشناسان باقی ماند، ولی از ضرورت این اقدام کاسته نشد. وضعیت خطرناک یوزپلنگ آسیایی در ایران جز با نصب ردیاب ماهوارهای، امن کردن جاده، حفاظت اصولی مناطق حاشیهٔ توران، انجام مطالعات ژنتیکی، افزایش نیروی حفاظتی و آموزش مستمر تغییری نخواهد کرد و قبول کنیم شروع همکاریهای بینالمللی و پذیرفتن نظرات خارج از سازمان محیط زیست قطعاً در تغییر این وضعیت تأثیرگذار خواهد بود.
لینک مقاله در سایت روزنامه پیام ما