(مجموعه یادداشت های کارشناسان انجمن یوزپلنگ ایرانی به بهانه دوازدهمین سالگرد روز ملی یوزپلنگ ایرانی)
نویسنده: مرتضی اسلامی دهکردی، از موسسين و عضو هيئت مديره انجمن
آمار نشان می دهد که بيشترين تلفات يوزپلنگ ايرانی، به کشتن يوزها توسط چوپانان مربوط می شود. رتبه دوم نيز، به تلفات جاده ای تعلق میگیرد، که تا حدی، ناشی از حضور دام در مناطق است. در حال حاضر مهمترين (و شايد تنها) زيستگاه های زادآوری يوزپلنگ در ايران، منطقه توران در استان سمنان و منطقه مياندشت در استان خراسان شمالی هستند. هر دو اين مناطق، از حضور دام اهلی رنج میبرند. حضور دام اهلی در زيستگاه ها، نه تنها مستقيما باعث کشته شدن يوزها توسط سگ های گله و چوپانان میشود، بلکه باعث رانده شدن يوزها به حاشيه مناطق، و کشته شدن در تصادفات جاده ای می شود. بيشتر تلفات جاده ای يوزپلنگ، همزمان با حضور دام در مناطق بوده است. لذا بايد هرچه زودتر، پروانه های چرا در داخل اين دو زيستگاه خريداری شده و دام اهلی از آنها خارج شود. اما بايد توجه داشت که اين اقدام، صرفا يک خريداری ساده نيست، و نيازمند درنظر گرفتن مسايل اجتماعی و اقتصادی جوامع محلی است.
اقدام مهم بعدی، حفاظت از کريدور مهاجرتی بين منطقه مياندشت و توران است. شواهد بسياری، وجود چنين مهاجرتی را تاييد میکند. متاسفانه بدليل اينکه اين منطقه، در محدوده سه استان قرار دارد، تحت حفاظت قرار دادن آن، هم از نظر اداری و هم از نظر اجتماعی، بسيار دشوار است. اين مهم، نيازمند هماهنگی و حمايت های بالادستی دولتی است. ايمن سازی محدوده مياندشت – عباس آباد از جاده شاهرود – سبزوار، اقدام مهم ديگر در همين منطقه بينابيني است، که متاسفانه عليرغم پيگري های مکرر و تامين بودجه، هنوز حتی کلید هم نخورده است.
به موازات اين اقدامات، بايد هرچه زودتر برای تکثير در اسارت به روش های آزمايشگاهی، تلاش کرد. در اينکه تکثير در اسارت يوزپلنگ، کمک چندانی به حفظ جمعيت وحشی نمی کند، بحثی نيست. اما ما در حال از دست دادن يک زيرگونه برای هميشه هستيم. تکثير در اسارت، برای حفظ ذخيره ژنتيکي اين زيرگونه، حياتی است. افراد کمی در دنيا تجربه موفق اين کار برای يوزپلنگ را دارند، اما وجود دارند. اين اقدام بسيار فنی و حساس است، زيرا ممکن است باعث کشته شدن يوز ماده شود. باتوجه به افزايش سن يوزهای در اسارتمان، هر روز فرصت تنگ تر می شود. بايد هرچه سريعتر با کمک متخصصان بين المللی، با کمترين ريسک ممکن، برای اينکار اقدام کرد.
مشکل بزرگ ديگری که طی ماههای گذشته به مشکلات يوز اضافه شده است، نا اميدی محيط بانان و فعالان اين عرصه است. بايد از رفتارهای جانبدارانه و اختلافات پرهيز کرد. بايد دوباره فعاليت های سال های پيشين از سر گرفته شود. برای محيط بانان کارگاه برگزار شود، جمعيت يوز در مناطق رصد شود، برای مناطق امکانات تهيه شود، مديران ارشد سازمان حفاظت محيط زيست شخصا به مناطق سرکشی کنند، از مديران مناطق و محیط بانان کار خواسته شود و از آنها تقدير شود و … .
اما آنچه در بلند مدت بقای يوزپلنگ را تضمين میکند، ايجاد درآمد و منفعت مالی پايدار از يوزپلنگ، برای جوامع محلی و دولت است. چنين اتفاقی، با ابزار اکوتوريسم و در صورت طراحی اصولی مقصد گردشگری حيات وحش، قابل انجام است. متاسفانه تجربه موفق و بارزی در اين زمينه در ايران وجود ندارد، اما نيازی به اختراع دوباره چرخ نيست. اين مسير، برای چندین دهه در دنيا استفاده و آزموده شده، و تکامل يافته است. براحتی میتوان از دانش و تجربه های بين المللی استفاده کرد. هرچه شرايط اقتصادی بدتر شود، اهميت اين مسئله بيشتر می شود. چون هرچيزی که منفعت مالی در پی نداشته باشد، از بين خواهد رفت.