انجمن یوزپلنگ ایرانی ضمن تبریک روز محیط بان به تمام محیط بانان زحمتکش و سربازان واقعی طبیعت ایران، مقاله حاضر را که توسط مهدی غفارزاده یکی از اعضای انجمن نگارش شده است، تقدیم می کند. لازم به ذکر است که این مطلب در جدیدترین شماره یوزنامه منتشر شده است:
از بدیهیات علم مدیریتِ یک مجموعه ایجاد انگیزه برای نیروهای سازمان است. انگیزهای که در عوامل گستردهی درونی و بیرونی نمود پیدا کرده و نقشی حیاتی در موفقیت یا عدم موفقیت یک سازمان دارد.
از ابتداییترین عوامل ایجاد انگیزه در نیروهای سازمانی وجود امنیت شغلی است. امنیتی که تأمین مایحتاج مادی و معنوی آنها را فراهم آورد و فراتر از این از حمایت کافی برخوردارشان سازد. قوانین و مقررات حمایتی و پشتیبانی رسانهای و حقوقی از عوامل سهیم در امنیت شغلی فرد است.
در کشوری پهناور و با اقلیمهای متنوع مانند ایران گونههای گوناگون جانوری و گیاهی وجود داشته و دارند. گونههایی که تعدادشان روزبهروز کاهش پیدا میکند. از جمله دلایل این امر عدم آگاهی عامهی مردم، عدم وجود قوانین بازدارنده، شکار بیرویه و… را میتوان نام برد که به نابودی طبیعت شتاب فراوانتری میبخشد.
فروش اراضی طبیعی، طرحهای شکار حیوانات در سطح شهر و قتل عام حیوانات در طبیعت به نام تفریح تنها بخشی از کارهایی است که انسانها در راستای نابودی طبیعت انجام میدهند.
در کشور ما سازمانی به نام محیط زیست نقش حمایتی از گونههای جانوری و زیستگاههای آنان را بر عهده دارد. سازمانی که باید بر پهنهی بسیار وسیعی از مناطق مختلف کشور نظارت داشته باشد، آن هم با تعداد بسیار اندک نیرو و با امکانات بسیار محدود. نیروهایی که با وجود مشکلات مالی سازمان و ناچیز بودن حقوق و مزایای آن، فقط به دلیل عشق به طبیعت کشورشان شرایط سخت و دشوار را تحمل میکنند و به فعالیت در این سازمان مشغولاند.
از بقیهی مشکلات که بگذریم درگیری با شکارچیان غیرمجاز جانِ محیطبان و خانوادهاش را تهدید میکند. در مواردی محیطبانانی که شکارچیان را دستگیر کرده بودند در معرض تهدیدات جانی خود و اعضاء خانواده قرار میگرفتند. دردآورتر از همه آن است که اگرچه محیطبان همراه خودش سلاح دارد، این سلاح در بسیاری از موارد جز سنگینی بر شانههای مسئولیتپذیرش نقش دیگری ایفا نمیکند.
پاسگاههای محیطبانی در گوشهگوشهی این سرزمین کهن، مزین به تصویر شهدایی از محیطبانان است؛ انسانهایی که در درگیری با شکارچیان جان خود را از دست دادهاند. اما خاطرات همکاران آنها از درگیری با متخلفین شنیدنی است. پای صحبت هر کدام که بنشینی با حسرت و ناراحتی اسامی محیطبانانی را به زبان میآورند که حین انجام وظیفه و درگیری با شکارچیان مجبور به تیراندازی شدهاند و اکنون به حبس و حتی اعدام محکوماند!
غلامحسین خالدی و اسعد تقیزاده دو تن از این افراد هستند. افرادی که اگرچه در حین انجام وظیفه به دفاع از خود پرداختهاند، قانون در حمایت از آنان نقشی ایفا نکرد و افکار عمومی را در این پرسش باقی گذاشت که اگر این افراد صلاحیت استفاده از اسلحه را ندارند، چرا بهشان سلاح داده میشود و اگر صلاحیت دارند، چرا در مواردی که مجبور به استفاده میشوند محکوم میگردند؟
جدا از تمامی مباحث ممکن، نقش مخرب انتشار اینگونه اخبار بر محیط زیست و محیطبانان انکارناپذیر است. کمترین تأثیر این است که امنیت شغلی محیطبانان بیش از پیش کاهش یافته و موجب بیانگیزگی آنان در انجام امور محوله خواهد شد. از سوی دیگر جسارت شکارچیان و متجاوزین به منابع طبیعی کشور را افزایش خواهد داد و نتیجهی این دو جریان چیزی جز نابودی طبیعت نخواهد بود.
در واقع محکومیت هر محیطبان در دادگاه، اعدام محیط زیست ایران است! از اینرو عدم وجود قوانین کارآمد حمایتی، بزرگترین ضربه را به محیط زیست کشور خواهد زد. قوانین بازدارنده و اهتمام نهادهای مجری بر اعمال آن قوانین، در هر زمینهای از جمله محیط زیست میتواند ابزار حمایتی مناسبی باشد، چنانکه در سایر موارد بوده است.